از شمارۀ

در آغوش عدم

روزنگاریiconروزنگاریicon

ورای بودن و نبودن

نویسنده: یلدا غیور

زمان مطالعه:4 دقیقه

ورای بودن و نبودن

ورای بودن و نبودن

بودن و نبودن، بدیهی است که من هم به آن فکر کرده‌ام. همانند همگان که در هیاهوی زندگی روزمره‌شان به وجود خود می‌اندیشند؛ به هستی انسان، به بودن. بعد که در آن دقیق شوی، می‌بینی اولین پرسش جدی زندگی هم همین باید بوده باشد. همین که خودِ وجود داشتن چیست، سؤال عجیبی است. سؤالی که ذهن بعضی از افراد را از همان دوران گذشته به خود مشغول کرده بود. به قول دکارت، شاید همین که می‌اندیشم، بزرگ‌ترین دلیل برای بودن است: «می‌اندیشم، پس هستم».

 

در ورای آن‌چه می‌اندیشم و آن‌چه در ذهن من می‌گذرد، این هستیِ حاضر در جهان مادی است که مرا تعریف می‌کند. همین اصلِ واقع، که به شکل و شمایلی شبیه به من هست، وجود مرا در ابتدا تعیین می‌کند، و بعد، من و تو، همه‌مان کالبدهایی با افکاری بلند و ژرف خواهیم بود که وجود دارند و جدای از آن‌چه هستند، حقیقتی هم در اندیشه‌شان دارند که می‌خواهند در جهان از خود عرضه کنند. همان چراییِ وجود. این تفاوت اصلی ما با اشیاء و اقسام دیگر است. تفاوتِ واقعیت و حقیقت. واقعیت آن چیزی است که رخ داده و می‌دهد، و حقیقت هم آن چیزی است که درست‌ترین است برای اتفاق افتادن، و به نوعی در شمایل ایده ظاهر می‌شود. و اراده‌ای که در ما نهفته شده برای تحقق بخشیدن به آن.

 

این است که همه‌مان را در قسم انسان می‌گنجاند، و ما بر اساس عقیده‌ی ارسطو، با مشترکاتی معنوی به یقین می‌دانیم که هستیم؛ وجودمان، فارغ از هر تفاوت کوتاه و بلند و سیاه و سفید و خوب و بدی، به‌عنوان موجود اثبات می‌شود.


پس ما در عالم وجود، حضور داریم و از طرفی همان‌طور که ژان پل سارتر در اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر می‌گوید، موجودیت بشر به تعقیب هدف‌های برتر است. پس با قبول این مشترک معنوی که همه‌مان موجوداتی به نام انسان و بشر هستیم، باید دانست که ورای این بودن‌ها، موجودیتمان را باید به چه چیز خرج کنیم؟ البته که به برترین اهداف؛ هدف برتر یعنی فراتر رفتن بشر از حد خویش، برای ساختن خود. از نظر سارتر، وجود مقدم بر ماهیت است. پس بشر را وجودی می‌داند که ماهیتش را خودش برمی‌گزیند. خودش انتخاب می‌کند که چه شکلی از خوی و رفتار را پیش بگیرد، و در ضمن آن، تصمیماتش هم بر اساس همین مسئله دگرگون خواهد شد. و شاید این درونی‌ترین امر ممکن در هستی، سبب تغییری بسیار بزرگ‌تر از توقع ما از این واژگان شود.

 

جمله‌ی معروف سارتر که می‌گوید: «انسان محکوم است به آزادی»، را وقتی دوست می‌دارم که این آزادی، نمودی از اراده باشد و برای رسیدن به خودی برتر صرف شود. کاری ندارم که انگ ناامیدی به اگزیستانسیالیسم بزنند و آن را فلسفه‌ای تاریک بدانند. از نظر من، اگزیستانسیالیسم یا همان هستی‌گرایی، خود بودن است. بودنی توأم شده با آزادی و اختیار؛ همانند انسانی که دیگر بودنش در گیرودار تقدیر و مدیون سرنوشتی از پیش‌نوشته‌شده نیست. وجود دارد و می‌تواند هستی‌اش را خود برگزیند؛ هم هستی برای خود و هم هستی برای دیگری که در کتاب دیگر سارتر عنوان شده (هستی برای دیگری همان موضوعی خواهد بود که ما در زندگی اجتماعی و در مجاورت دیگران تجربه‌اش می‌کنیم) هر دو تابع آزادی انسان هستند. آزادی همین وجودی که پیش‌تر بودنش را به استناد حرف‌های فلاسفه و عینیات اثبات کردیم.

 

حال همان‌طور که می‌دانید، همه‌مان آدمیم. و همه‌چیز هم به تبع، از نظر ما دارای جفتی متضاد است. و رای بودن، نبودن است. عدم را به جلوه‌ای از اوهام می‌توان تشبیه کرد، چنان‌که نقضِ وجود است. عدم، وجود را با تمام دلایلی که ما می‌دانیمش، رد می‌کند؛ پس منطقی است که ما هم او را نادیده بگیریم. اما چه کسی می‌تواند نبودن را نپذیرد؟ هستی و نیستی، همان‌قدر که در تضاد با یکدیگرند، با هم ارتباط هم دارند. نیستی همان هستی است. خالی‌ای که هم‌زمان با پُر شدن آغاز می‌شود. عدم و وجود؛ نیستی و هستی؛ همه‌شان توأمان هم.

 

بگذارید ساده‌تر بگویم: هر نیستی نیازمند پایانی است، و هر هستی هم به آغازی احتیاج دارد. دقیق‌ترش آن‌که نیستی هم به هستی نیاز خواهد داشت تا در نهایتِ امر بتواند انتهایی داشته باشد. این دو در امتداد یکدیگر خواهند بود و وجودشان به هم وابسته است. پس می‌شود گفت که مفهوم هر دو یکی است. در این معانی مشترک، چیزی در میانه باقی می‌ماند به نام: زندگی. من فکر می‌کنم که ورای وجود و عدم، این زندگی است که اهمیت دارد. این راه است که می‌تواند زیبا یا زشت باشد؛ نه شروع یا پایان آن. همه حرف زدیم تا به این نقطه برسیم: زیستنی که شروعش با آن همه برهان و دلیل آغاز شده، و تمامش هم به مفاهیمی ثقیل پایان می‌یابد، تا چه اندازه می‌تواند مهم باشد؟ و ما گاهی چقدر دور می‌شویم از بهترین نوع خودمان، برای تجربه‌های زیسته‌ای که انتظارمان را می‌کشند.

یلدا غیور
یلدا غیور

برای خواندن مقالات بیش‌تر از این نویسنده ضربه بزنید.

instagram logotelegram logoemail logo

رونوشت پیوند

نظرات

عدد مقابل را در کادر وارد کنید

نظری ثبت نشده است.